جستجو
|
تاریخ: ۳۱.۰۶.۱۳۹۱
ماژول:
موضوع: خیر
گروه تئاتر جوان شهرستان میبد افتخار این را داشت که در روز پنج شنبه مورخ : 91/6/30 ساعت 18 با حضور استاد و پیشکسوت حرفه ای تئاتر شهرستان میبد بخش هایی از نمایش سی مرغ سیمرغ را اجرا نماید ...
این اجرا که جهت ارزیابی ایشان صورت گرفت با بررسی خوب و سنجیده آقای امامی مواجه شد و اعلام نمود : واقعا پیامی که دوستان روابط عمومی گروه برای من ارسال نمودند واقعیت دارد که این کار کاری متفاوت از گروه تئاتر جوان می باشد . اما در هر صورت نواقصی در کار ملاحظه می شود که نباید از کنار آنها بیخیال گذشت و باید هر چه سریعتر این عیب ها رفع شود تا اجرای قابل توجهی داشته باشید . ایرادهایی از قبیل : بیان ، حرکت که در این نمایش فرم نوعی اصل بازی می باشد و در بعضی جاها به کار لطمه می زند . باید سعی شود که کار از ابتدا تا انتها یک دست و یک فرم باشد و تا آنجایی که می شود تفاوت بازی و توانمندی اجراها زیاد نباشد تا کاری یکدست و عالی ارائه شود . طراحی نور نیز باید به صورت حرفه ای تر و بهتر کار شود . سرعت تعویض لباس ها نیز باید به شکلی سریع تر و بهتر انجام شود . صدای بازیگران باید همه قوی باشد و تا ته سالن و آخرین نفر برسد . در این گونه کارها که باید همه چیز شیک به جا و به نوعی کلاسیک اجرا شود پس همه چیز باید نظم و برنامه و چیدمان دقیق و حساب شده ای داشته باشد . و این به هماهنگی و برنامه ریزی دقیق تر نیازمند است و شدیدا باید تمرین کنید . تایم نمایش نیز نباید این قدر طولانی باشد . چرا که تماشاچی حوصله این نمایش ها را ندارد و باید زمان را با یک ترفندی کم کنید . اما در هر صورت برای همه شما دوستان هنرمند آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم بکه بتوانید در جشنواره تئاتر استانی شرکت کنید و خوش بدرخشید . در پایان جناب آقای سید ناصر امامی به سوالات بچه های سیمرغ پاسخ داد و یک محفل دوستانه نیم ساعته ای را برگزار نمود . کلیه عوامل گروه تئاتر جوان برای ایشان دعای خیر می کنند و امیدواریم سایه این استاد بزرگوار همیشه بر سر ما مستدام باشد . انشاالله ...
ارسال شده توسط: مدیرسایت
|
|
|
تاریخ: ۲۷.۰۶.۱۳۹۱
ماژول:
موضوع: خیر
چندی است که دو بازیگر عزیز کبوتر و فاخته سیمرغ از اعضای خوب گروه تئاتر جوان به دلایلی نتوانستند دیگر با گروه همکاری کنند و پروژه نمایشی سیمرغ به علت عدم حضور آنها به تأخیر افتاد ، به همین بهانه سرپرست گروه واضح اعلام کرد : کسانی که برای زحمات این دوستان و عوامل سیمرغ ارزشی قائل نبودند و باعث عدم حضور آنها شدند مطمئنا در آینده وجدان راحتی نخواهند داشت . زیرا حق 15 الی 20 نفر را که از وقت و سرمایه شخصی خود گذاشته اند را ضایع کردند و خسارت جبران ناپذیری را به گروه وارد کردند که مطمئنا جزء حق الناس محسوب می گردد و این گروه هیچ وقت از حق خود نخواهد گذشت . در ادامه سرپرست گروه ضمن اظهار تأسف از این حرکت نادرست پیام خود را به این دو بازیگر عزیز اعلام نمود که به شرح ذیل می باشد :
کبوتر جان و فاخته عزیز شما همچون دخترم نرگس برایم عزیز و دوست داشتنی هستید و بنده در گروه هر چه کردم و می کنم برای رشد شما عزیزان بوده و خواهد بود . سکوت ... سکوت من زبان ناگفته فرشته هاست ... سکوت ، سر درخشش آن چشمهاست که هنوز از آن نگاه کهنه می سوزند ... بعضی از کلمات را نباید خرج کرد ... بعضی چیزها را نباید فروخت ... روی بعضی از چیزها نباید قیمت گذاشت ... نباید ... من همه چیز را فروخته ام ... همه چیز را ... ولی شاید شما نتوانید ... ترسم از این نیست ، ترسم از بی چیزی در این بازار شلوغی که در آن همه چیز ارزان می خرند و می فروشند نیست ... ترسم انتهایی است که بر آن پایانی متصور نیست ... بر انتهایی که از سوی دیگری مرا به خود می کشد ... از هجوم دنیایی که صاف ترین لحظات مرا طلب می کند ... پنهان ترین نگاه وجودم را می خرد ... بهایش را می دهد ... و گاهی نمی دهد ... و مرا با خود تنها می گذارد ... ترسم از تسلیم شدن است ... تسلیم ... تسلیم ... تسلیم ... تا کی کبوتر و فاخته؟؟!!!! این دریاها آرام می شوند ... کی من نقش آن جزیره را در آن دورها می بینم ... کی می رسد که او که خیر الفاصلین است ... کی می رسد که او که تمام لحظه های عالم مال اوست ... کی می رسد او که مهربان است و همیشه چشمانش این پایین ما را نگاه می کند ، آن فاصله ها را که با آن می توان از تمامی درها گذشت و کسی نمی تواند جلوی پیشروید را بگیرد ... از آن در تنگی که مسیح گفته ... از آن گذرگاه عافیت که تنگ است ... او نشانم دهد بچه ها ... کی می شود که نشانم دهد و نترسم ...! نترسم ... نترسم ... نترسم ... دلم می خواهد نه برای شما ، بلکه برای کسانی که شبی در انتهای آن روزهای سیاه که هر لحظه اش هزار شب تاریک بود ، برای کسی که شبی در آن روزها که زشت ترین روزها عمرم بود و پر بود از تیره ترین کلام عالم ، پر بود از کینه ، به من مهر آموخت ، دلم می خواهد نه برای شما که برای همه بدها و خوبها بنویسم بچه ها ... من روزهای زیادی را با کینه زیسته ام ... روزهای زیادی را که حتی یک روزشان هم برای یک زندگی زیاد است ... من روزها با کینه زندگی کرده ام کبوتر و فاخته عزیز !!!! اما نه ... زندگی با کینه زندگی نیست ... تکرار هر روزه مرگ است ... تنفس بیمار مسلولی است که با هر نفسش مرگ را به درون می کشد ... تنفس بیماری که هر نفسش تمام زیر و بم دستگاه تنفسش را پنجه می کشد و از درون خفه اش می کند ... کبوتر و فاخته من روزهایی از حق زیستن محروم بوده ام ... پس بگذار مثل کلاس تئاتر برایتان داستانی تعریف کنم از شبی یا روزی که من میهمان غریبه هایی بوده ام و میزبانانی داشته ام ... کبوتر و فاخته که میزبان خوبی بودند ... خوب کبوتر ... خوب فاخته ... آن خوبی که شما می دانید معنایش چیست ... آن خوبی که هنوز هر وقت چشمانم را ببندم و لبانم را ، به من لبخند می زند و مثل دخترک کبریت فروش روشن می کند آن تاریکی ها را که هنوز تاریک تاریک تاریک است ... خیلی چیزها را نمی شود فراموش کرد کبوتر و فاخته ... خیلی چیزهای کوچک را نمی شود فراموش کرد ... این طوفانها هنوز همه چیز را از ما نگرفته اند ... هنوز چیزهایی برای ما مانده است ... خیال نکنید که آن حقیقی ترین هیچگاه مجال ظهور بر پست ترین وادی را خواهد یافت ... گمان مبرید که روزی این چشمهای رهگذر ، این چشمهای جستجوگر قانع توان راه یابی به آن گم شده را می یابند ... کبوتر و فاخته کلام حق کلامی نیست که این قدر راحت میان کوچه و بازار روان باشد ... حرف حق شنیدن سخت است و آتشین ... شما هر چه دارید در انتهای قلبتان پنهان کرده اید ... جایی ... جایی که هیچ کلمه ای به آنجا نخواهد رسید ... و هیچ کس نمی تواند با زور کلمه ای را در آنجا محصور کند ... جایی که هیچ دستی به آنجا راه نخواهد یافت ... دارایی تان را خوب نگاه دارید و از آن به خوبی محافظت کنید که هر چه طوفان ، هر چه باد ، هر چه موج بیاید شما چیزی از دست نخواهید داد ... آنچه ماندنی است خواهد ماند ... خواهد ماند ... خواهد ماند ... و در قلب همه بچه های گروه تئاتر جوان جز خوبی شما چیزی نمانده است... پاینده ، پیروز و موفق و مؤید باشید ... کبوتر و فاخته دو بازیگر خوب گروه ...
ارسال شده توسط: مدیرسایت
|
|
|
تاریخ: ۱۷.۱۲.۱۳۹۰
ماژول:
موضوع: خیر
طی تبلیغات گسترده ای که روابط عمومی گروه تئاتر جوان انجام داده است ...
طی تبلیغات گسترده ای که روابط عمومی گروه تئاتر جوان انجام داده است حدود 30 نفر در کلاس های جدید بازیگری گروه شرکت کرده اند . که طبق نظر سرپرست گروه باید با روش دیگری با این آماتورها برخورد شود و شیوه کار و تمرین با این اعضای جدید را با جدیت بیشتری ادامه داد . چرا که بازیگری که هنوز با اصول اولیه بازیگری آشنا نیست اصلا نباید اجازه حضور بر روی صحنه را پیدا کند چه برسد به اینکه در رابطه با بازیگری اظهار نظر کند یا صاحب نظر باشد که در گروه و خارج از گروه بارها ملاحظه شده است . بنابر این باید به کسانی فرصت داد که واقعا استعداد و علاقه لازم را دارند و به این رشته عشق می ورزند . سرپرست گروه اعلام کرد که از این پس در پذیرش بازیگر و اجرای نمایش باید شرایط سختی را در نظر گرفت تا بهترین ها به عرصه تولید وارد شوند . این حرکت باعث کیفیت تولیدات نمایشی خواهد شد ولی در غیر این صورت روز به روز شاهد درجا زدن هنرمندان خواهیم بود . کسانی که تنبلی و راحتی را برای رسیدن به حد عالی این هنر را می خواهند به فکر پیشرفت نباشند و بروند سراغ رشته های دیگر چرا که وقت خود را بیهوده هدر خواهند داد . این رشته نیز مانند تمام رشته های دیگر نیاز به تلاش و کوشش بی وقفه دارد و ما دیگر اجازه نمی دهیم وقت باارزش آدمها هدر برود . پس علاقه مندان به رشته های نمایشی دقت داشته باشند که درست انتخاب کنند و درست گام بردارند تا به چیزی که می خواهند برسند .
ارسال شده توسط: مدیر سایت
|
|
|
تاریخ: ۱۴.۱۰.۱۳۹۰
ماژول:
موضوع: خیر
چرا ما به هنر دل ميبنديم؟ براي فرا رفتن از مرزها و فرار از محدوديتهاي وجوديمان؛ براي پركردن خلأ درونمان و براي كامل كردن وجودمان. هنر براي بعضي از آدمها با ارزش و براي برخي ديگر كمبها است. همه استدلالهايي كه ما ميآوريم به نوعي داراي يك منشأ است؛ فرآيندي كه طي آن درونمان را رفتهرفته شفاف ميكنيم و آن را از كدري ميرهانيم.
چرا ما به هنر دل ميبنديم؟ براي فرا رفتن از مرزها و فرار از محدوديتهاي وجوديمان؛ براي پركردن خلأ درونمان و براي كامل كردن وجودمان. هنر براي بعضي از آدمها با ارزش و براي برخي ديگر كمبها است. همه استدلالهايي كه ما ميآوريم به نوعي داراي يك منشأ است؛ فرآيندي كه طي آن درونمان را رفتهرفته شفاف ميكنيم و آن را از كدري ميرهانيم. يكي از هنرهايي كه همواره ماهيتي تأملبرانگيز دارد تئاتر است. شايد كسي بپرسد چرا تأملانگيز؟ تئاتر به دليل ماهيت زنده و اكتيوش همواره مورد توجه خاص و عام بوده است. بعضيها معتقدند از گذشته تئاتر، هنري مختص به طبقه خاصي از جامعه بود و هنوز هم همينگونه است اما اين حرفها بيشتر يك باور شخصي به نظر ميرسد تا يك نگاه عميق و كارشناسي شده مثلاً اگر كارهاي «يرژي گروتفسكي» را در نظر بگيريم به نتايح جالب توجهي ميرسيم. در تئاتري كه گروتفسكي آن را تئاتر بيچيز يا تئاتر فقير مينامد نكاتي هست كه به سادگي بحث ما را روشن ميكند و اين سخن را كه تئاتر هنري متعلق به فرادستان جامعه است دگرگون ميكند. «آكرو پوليس» نام يكي از نمايشهاي هنرمند لهستاني بود كه سالها قبل روي صحنه رفت. يكي از نكات جالب توجه اين كار گروتفسكي طراحي صحنه بود. او به همراه «ژوزف ژاژنا» كه طراحي لباس را برعهده داشت دست به ابتكار عملهايي زده بودند كه تماشاگران هنگام ديدن نمايش حيرت زده شدند. اين كار يرژي گروتفسكي از آن كارهايي است كه كمتر به متن وفادار بود و تنها ردپاي به جاي مانده از نويسنده سبك شاعرانه او بود اما چيزي كه در اينجا مطرح است نوع طراحي لباسها بود. لباسها ساكهاي سوراخ سوراخي است كه بدنهاي برهنه را ميپوشاند. سوراخها با تكه پارچههايي وصله پينه شدهاند، انگار پوست بازيگران خراشيده شده است. از اين سوراخها بدنهاي خراشيده ديده ميشود. در اين نوع طراحي لباس ما با نوعي ديكانستراكشن روبهرو هستيم كه در لابهلاي اين عناصر مفاهيم موردنظر كارگردان را به ما انتقال ميدهد. بازيگران اصلاً درصدد بازي كردن نيستند بلكه ميخواهند با اين طراحي لباس و فرم رئاليستي آن زندگي را به نمايش بگذارند و اين همان چيزي است كه ثابت ميكند تئاتر هنري همهگير و فراگير است و براي همه طيفهاي اجتماعي ميتواند پيامي داشته باشد، تصويرپردازي كند و در عين حال تماشاگران را از طبقات مختلف و لايههاي اجتماعي به تئاتر بكشاند. البته رفتن به تئاتر امري دلبخواه و شخصي است اما نشان دادن اين اشتباه تاريخي در هنر تئاتر هم به نفع تئاتر است و هم گامي در جهت غناي هنر در جامعه محسوب ميشود. وقتي از هنري استقبال ميشود مكانيكوار به غناي آن هنر كمك شاياني شده است. حالا استقبال از اين تئاتر ميخواهد يك كار دانشجويي با جنبه كارآموزي باشد يا اينكه يك تئاتر جدي در حين اجراي عمومي. در واقع تئاتر بيچيز، همهچيز دارد تنها اين عناصر گاهي آنقدر ساده هستند كه شايد مخاطب را متأثر نكنند. البته كسي نميتواند بگويد تنها كاركرد تئاتر متأثر كردن مخاطب است و اگر تئاتري بر او تأثيري نگذاشت پس تئاتر خوبي نبوده است.
|
|
|
تاریخ: ۱۴.۱۰.۱۳۹۰
ماژول:
موضوع: خیر
بازسازی اداره تئاتر در آینده ای نزدیک مشاور اجرایی معاونت هنری وزارت ارشاد در برنامه شب گذشته "مجله تئاتر" از مقدماتی بودن مرحله تشکیل سازمان تئاتر و آغاز بازسازی اداره تئاتر در آینده ای نزدیک خبر داد.
بازسازی اداره تئاتر در آینده ای نزدیک مشاور اجرایی معاونت هنری وزارت ارشاد در برنامه شب گذشته "مجله تئاتر" از مقدماتی بودن مرحله تشکیل سازمان تئاتر و آغاز بازسازی اداره تئاتر در آینده ای نزدیک خبر داد. به گزارش روابط عمومی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در برنامه شب گذشته(شنبه شب) "مجله تئاتر" که به شکل زنده از شبکه چهارم سیما پخش می شد مسئله بازسازی اداره تئاتر و تشکیل سازمان تئاتر در گفتگو با سید عباس عظیمی مشاور اجرایی معاون هنری وزیر ارشاد و حسین مسافر آستانه از مدیران اسبق تئاتر دنبال شد. در این برنامه که با پخش گزارشی از وضعیت اداره تئاتر آغاز شد پیمان شیخی مدیر روابط عمومی اداره تئاتر عنوان کرد:بحث انتقال اهالی تئاتر به ساختمان جدید اتفاق بسیار خوبی بود و من از این اتفاق بسیار خوشحالم. در ادامه برنامه مجله تئاتر سید عباس عظیمی مشاور اجرایی معاون هنری توضیحاتی درباره چگونگی بازسازی اداره تئاتر عنوان کرد و گفت: ما کارشناسی زیادی روی این ساختمان و بازسازی آن انجام دادیم و کارشناسان عنوان کردند که برای بازسازی اداره تئاتر ابتدا باید 300 میلیون تومان برای مقاوم سازی هزینه شود و سپس کار بازسازی آغاز شود. وی ادامه داد: امیدوارم همه ما را درک کنند. ما حتی برای خریدن ساختمان کناری اداره تئاتر نیز اقدام کردیم اما مالک آن 2 ماه ما را معطل کرد و در نهایت اعلام کرد که ساختمانش را نمی فروشد. وی در ادامه گفت:آقای شاه آبادی روی مسئله بازسازی تاکید دارند و این مسئله را با حساسیت دنبال می کنند و در واقع هفته ای نیست که ایشان درباره وضعیت بازسازی از ما سئوال نکنند.باید بگویم این مسئله با جدیت در حال دنبال شدن است و انشاء الله در آینده خبرهای خوشی در این زمینه اعلام خواهیم کرد. ادامه برنامه "مجله تئاتر" به بررسی تشکیل سازمان تئاتر اختصاص داشت که این بار سید عباس عظیمی مشاور اجرایی معاون هنری میهمان تلفنی برنامه بود. عظیمی درباره تشکیل سازمان تئاتر گفت: این بحث هنوز در مرحله طرح است و هنوز بصورت جدی مطرح نشده است.وی درباره شکل گرفتن چنین ایده ای گفت: بیشتر به دلیل بالا گرفتن تب و تاب تشکیل سازمان سینمایی، مسئله سازمان تئاتر هم مطرح شده است و البته این مسئله ای است که سالها پیش آقای دکتر منتظری عنوان کرده بودند. عظیمی در ادامه گفت: مسئله سازمان تئاتر در حال حاضر در مرحله مقدماتی و در واقع در مرحله مطالعاتی و کارشناسی است.وی ادامه داد: این مسئله بیشتر در مجامع صنفی هنرمندان مطرح شده است. مشاور اجرایی معاون هنری وزیر ارشاد گفت:قبل از اینکه به فکر تشکیل سازمان تئاتر بیفتیم باید این مسئله بررسی شود که در حال حاضر تئاتر تا چه اندازه در سبد حمایتی خانواده است؟ عظیمی ادامه داد: اگر ما به سطحی برسیم که استمرار اجرای تئاتر در سراسر کشور را داشته باشیم و تئاتر در سبد حمایتی خانواده قرار گیرد مسئله تشکیل سازمان تئاتر بصورت اتوماتیک وار وارد چرخه معاونت هنری می شود و به نتیجه می رسد. مشاور اجرایی معاون هنری ادامه داد: موضوع سازمان تئاتر موضوع خوبی است اگر استمرار تئاتر در سراسر کشور داشته باشیم.وی افزود: اگر مردم نتوانند از تئاتر استفاده کنند و تئاتر در سبد حمایتی خانواده قرار نگیرد تشکیل سازمان تئاتر چه مشکلی را می تواند حل کند؟ عظیمی در پایان صحبت های خود و در پاسخ به مجری برنامه که عنوان کرد این مسئله را "دشت گلی" سرپرست فعلی مرکز هنرهای نمایشی عنوان کرده اند گفت: ایشان موضوع مورد بحث خانه تئاتر را عنوان کرده اند و این طرح در مرحله مطالعاتی اولیه است و هیچ طرحی برای ارجاع به مراکز ذیصلاح آماده نشده است.
|
|
|
تاریخ: ۰۷.۱۰.۱۳۹۰
ماژول:
موضوع: خیر
گذشته ناب، هویت هر ایرانی
نگاهی به نمایش ”پیکره های بازیافته” نوشته، طراحی و کار ”قطب الدین صادقی”
دکتر قطب الدین صادقی که همواره با روحیه پژوهشگری در صحنه حضور داشته است، این بار در "پیکره های بازیافته" به سراغ اسطوره ها و آیین های فراموش شده و مهجور ایرانی رفته که گویا این پیکره ها را برای اولین بار بر نقش برجسته های مکشوف دیده است.
این ایده آل است که بر پایه مستندات تاریخی بتوان تخیل کرد و به بازآفرینی گمشده های ذهنی خود پرداخت؛ چراکه مخزن و ریشه تمام اتفاقات ممکن ناخودآگاه ذهن است. این رویکرد درست منجر به خلق فضایی غریب و در عین حال آشنا خواهد شد. غریب از این منظر که در خودآگاه ما نبوده و آشنا به خاطر آنکه لحظه ای ما را به دورست ذهن مان پرتاب خواهد کرد. یعنی خالق اثر هنری ما را به دوردست های ذهن خواهد برد، سفری کشف و شهودی که تمام این ناشناخته ها را برای ما آشنا می کند. بنابراین آنچه دکتر صادقی به نمایش می گذارد، باعث مسرت و شادی می شود. یعنی فقط بازنمایی چند اسطوره و آیین نیست که تمام این حرکات و رفتارها در لحظه روح آدمی را شاداب می کند؛ چراکه فراغت خاطر هم ایجاد می کند. ما با گذشته خود همیشه همراه هستیم و انگار این گذشته چون راز و رمزی غریب در پس ذهن گرفتار است و شاید خلق اثر هنری است که این دنیای ریشه دار را بر ما آشکار می کند و این انبساط روح بانی اش هنر است.
دکتر صادقی فقط یک اثر هنری خلق نکرده که فراتر از آن انسان را به گذشته های دوردست می برد تا در بازیابی خود بیندیشد. این اندیشیدن بدون ملاحظات رایج است و هر کس بی پرده در بودن خود به کشفی درست می رسد. اینکه تا امروز هر آدمی چه پیشینه ای را به همراه داشته و در عین حال از آن به مرور زمان غافل مانده است، از جمله یادآوری های کلیدی و کاربرد "پیکره های بازیافته" است. اگر نبود که دکتر صادقی هم در آفرینش این نمایش ناموفق بود. آری، این گذشته با تمام رنج ها و سختی هایش زیباست چرا که میراث پدران و مادران ماست که چگونه در رویارویی با طبیعت جولان می داده و چگونه بر ترس ها و دلهره های رایج چیره می شده اند. چگونه طبیعت در خدمت و مددرسان انسان بوده و حالا جشن های سپاس از طبیعت در تدوام این خیر و برکت چقدر موثر بوده است. یعنی بده بستان دو سویه که زندگی را در مرکز ثقل بایسته ای قرار می داده است.
دکتر صادقی کلام و زبان را به کناری می گذارد تا با طراحی حرکت (کرئوگرافی) بتواند مثل یک رویای ناب در بازنگری این رفتارهای ناب و اصیل بکوشد و کوشیدن اش به نتیجه دل خواه و مطلوب نیز نزدیک شده است. چراکه بی اغراق و افراط به نکات و لحظاتی اشاره می شود که گویاترین وضعیت را برای انسان تداعی می کند. البته بخشی از این آیین ها همچنان موجود است و کارایی و کاربرد بومی و آیینی خود را حفظ کرده و بخشی نیز در گذر از زمان و تنگناهای متعارف و ناخواسته از بین رفته یا متلاشی شده است؛ اما صادقی لحظات در خور تاملی را ارائه می کند که در نهایت پرسش های دقیقی را برای دنباله گیری این ماجراهای زیبا فراهم می کند. یعنی تماشاگرش را مجاب می کند که همچنان به مطالعه و پژوهش بپردازد. چون این گذشته ناب، هویت هر ایرانی است و هر کسی در بازیافتن خود است که می تواند در این دنیای برهم ریخته بر ریشه های انسانی استوار و مستقر به زندگی و زیبایی های آن مسلط شود و این اشراف است که ما را به سکوی موفقیت ها پرتاب خواهد کرد. اگر ما به لحاظ تاریخی اینک متوقف شده و یا احساس عقب افتادگی می کنیم، به دلیل فراموشی این گذشته ناب و مفاخر ملی است.
حرکت حرف اول را در طراحی و میزانسن نمایش آیینی "پیکره های بازیافته" می زند. حرکتی که در جمع، معنا و تصویر می شود. حرکتی که در سکوت شکل گرفته و در همتایی با موسیقی و آواهای انسانی پیش می رود. مولد این حرکات، بدن است. بدنی که منبع و مرجع مکاشفه است و می خواهد از اسرار زمین و آسمان جویا شود. در این جستن و جستار، ارزشمندی طبیعت و فراطبیعت فراچنگ انسان قرار می گیرد. ناخواسته بدن بر بودن خود و دنیای خارج خودآگاه می شود. این آگاهی نجات بخش آدمی است، چون پیش گویانه بر مدار هستی اشراف می یابد و پذیرنده و پذیرای خوب و بد زندگی اش خواهد بود. حتا می تواند بر چیره شدن بدی ها مقاومت کند. مقاومتی که نه با شمشیر و سلاح که در خلوت و دعا و اجرای آیین و برگزاری نذر و نیاز ممکن خواهد شد. بنابراین هر آنچه در صحنه اتفاق می افتد ریشه در ناخودآگاه دکتر صادقی دارد و این اتصال به گذشته دور از طریق این اثر نمایشی آیینی برای تماشاگر هم ممکن می شود.
آواهای درون دلالت آشکار به همان بیان خواسته های انسان دارد که همواره در امن و امان است. آرامش انسان یک آرزوی بزرگ است و این فراتر از رفاه مادی نیاز و ضرورت زندگی تک تک ما است. حالا این وضعیت از تولد تا مرگ تک تک ما را فراگرفته و اگر امروز ما بر آن آگاهیم ریشه در این جست وجوی آغازین دارد که در خلوت و جمع به برداشتی آیینی و اسطوره ای منجر شده است. به همین خاطر ماه و خورشید، آب و باد و خاک عناصر کارآمد در زندگی، رفتارها و آیین های انسان پیش از تاریخ و مابعد آن دارد. هنوز هم این نگاه به طبیعت با ما هست و به همین خاطر بخشی از این رفتارهای کهن به اشتباه خرافه تلقی می شود؛ در حالی که واقعن خرافه نیست، بلکه بشر به تجربه به این نقطه رسیده که برای امنیت جان و مال خود رفتارهای کهنش را تکرار کند. آش پشت پا، آب پشت سر مسافر ریختن، گذر از زیر کتاب آسمانی، جشن عروسی، پرسه و سوگواری، شب یلدا و نوروز از جمله این آیین هاست که هنوز هم طروات و تازگی اش را حفظ کرده چون که از ضروریات زندگی بشر برای ایجاد تنوع و ضرباهنگ بوده است.
این حرکات ریشه در تصاویر سفالینه های ۱۲۰۰ تا ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح دارد و این خود گویای مطلبی است که بسیار ارزشمند است و این که با یک نگاه دقیق و ظریف توسط یک هنرمند به صحنه امروز کشانده شده است. ریشه در دغدغه های سالیان دکتر صادقی دارد. او آگاه است که بخشی از این میراث کهن در حرکت های کردی محفوظ است و به همین خاطر بخشی از نمایش خود را بر اساس این حرکات، آواها و موسیقی کردی بازآفرینی می کند. بخشی هم ناخواسته و خلاقه تصویر می شود که ریشه در همان حالت های پیکره های مکشوف در سالیان دور را دارد. در این جا مسائل انسان در زمین و آسمان بازنمایی می شود؛ چراکه انسان تک ساحتی نیست و همین ابعاد مختلف است که تجلی گاه حقیقت وجودی اش خواهد بود. مثلن می تواند با چند خوشه گندم بیانگر جشن سپاس از کشت و کار باشد و در کنارش سماع دروایش کُرد است. یعنی هم سپاس به خاطر کشت و باروری زمین را می توان دید و هم حال و هوای درونی انسان برای رسیدن به آرامشی که در پیوند با آسمان متجلی خواهد شد. حتا بخشی از این آیین به دامداری می¬رسد که سالیان سال است محل قوت روزانه و درآمد انسان این اقلیم بوده است. بر سر نهادن صورتک بزها و آتش گردانی گویای چنین مطلبی است. بنابراین زندگی با حرفه های متداول گره می خورد و در کنار کار، عشق و محبت انسانی هم سو می شود تا انسان فراتر از نیاز مادی اش هم مطرح شده باشد.
عقاب هم بیانگر بلندپروازی انسان است که می خواهد در فتح آسمان بکوشد. فتحی که گاهی منجر به شکست خواهد شد. شکار هم مطرح است که انسان نیاز به گوشت و قوت روزانه داشته است. مرگ هم بوده و آیین دفع تن آدمی که در دخمه هایی این آیین اتفاق می افتاده است. صدای نوزاد هم هست که در پس مرگ بر تداوم هستی آدمی تاکید می کند.
رضا آشفته
|
|
مجموع 46 on 5 در صفحات 10 در هر صفحه
<< ۱ ۲ ۳ ۴ ۵
تصویری از گرامیداشت پانزدهمین سالگرد تاسیس
گروه تئاتر جوان میبد و اختتامیه نمایش سی مرغ ، سیمرغ
(آبان ماه 1391)
تصویری از آخرین روز حضور کوروش زارعی در کارگاه نمایش گروه ( شهریور ماه 1392 )